جلسه اول: زنان کره ای خانواده

این بودجه را برای حفظ این سایت

من هنوز مطمئن نیستم که این مورد صادق باشدمن می تواند توضیح دهد همه چیز در کره تا زمانی که من هستم, آبی, اما وقتی که می آید به نمایش من شخصیت من شخصیت واقعی آن را یک چیز عجیب و غریب است. به نظر می رسد در یکی دیگر از زبان شخصیت من کمی متفاوت است. است که می گویند آنها نمی دانند که من با این حال ما آمده است یک راه طولانی از جلسه اول ما پنج سال پیش. (این پست حاوی لینک های وابسته که بدان معنی است که من دریافت درصد مشخصی از فروش اگر شما خرید پس از کلیک روی. با تشکر از شما برای حمایت خود را.) آن بود و نه به سرعت در کنار هم قرار رویداد که برای من هیچ چیز ویژه ای است. و من تنها شده بود دوستیابی برای چند ماه اما چیزی در درون من به من گفت او یکی از, هر چند ما نمی ازدواج برای سه سال. او رهبری را به بوسان که در آن زندگی خانواده اش, و من گفت: من می خواستم به می آیند و آنها را ملاقات.

دقیقه قبل از ما وارد خانه خواهر خود را, اما, - به من گفت که آماده شود به دلیل ارتباط آنها طولانی مدت یا نه معمولا نمی دیدار با پدر و مادر تا زمانی که آنها تصمیم به ازدواج اینجا.

من راه می رفت به یک اتاق با مادرش خواهر او و شوهر او و دو فرزند است. پس از من با استفاده از کمی کره که من می دانستم که در آن زمان به معرفی خودم که - تا به حال به ترجمه چرا که آنها نمی تواند درک من مادر او اولین واقعی بیانیه ای بود,"اوه, خوب. او نه چربی."و من کاملا مطمئن شوید که از یک پاسخ مناسب است. ظاهرا زمانی که - تا به حال نام و ذکر او در آوردن خارجی خود را, و او بود که آمریکا; مادر خود را تنها می تواند تصویر برخی از بزرگ غربی ، من قطعا هنوز هم بزرگتر از او و خواهرش که هر دو می ایستد کامل پا کوتاه تر از من. پیگیری یک سوال در مورد کار من و زمانی که او راضی به نظر می رسید با دختر کار وضعیت ما نشسته بودند. ما به پایان رسید تا نشسته در اطراف یک میز کوچک در اتاق نشیمن در طبقه هر چند آنها به من گفت به صندلی خودم روی نیمکت در یک طرف. من کاملا مطمئن نیست که در آن من باید نگاه کنید. من دو گزینه بودند مادرش که فقط به من خیره شد و بدون گفتن یک کلمه برای بسیاری از زمان و یا خواهر خود را که نمی خواهد حتی به من یک نگاه. من بسیار سپاسگزار به عنوان من فکر می کنم همه ما بودند که دو جوان, کودکان در اتاق بازی با به پر کردن سکوت بی دست و پا. -باغ وحش مادر پرسید: اگر ما شد, ازدواج و - توضیح داد که من فقط می خواستم به آنها را ملاقات کرده و توضیح داد که شاید غربی ها باید آداب و رسوم مختلف که قدمت.

واضح بود پس از آن که خانواده تا به حال شده است در انتظار برخی از مرتب کردن بر اساس اعلام و زمانی که هیچ آمد هوا در اتاق آرام خود و خواهر خود را رو کردن برخی از مواد غذایی هر چند او ادامه داد: نه به من نگاه برای چند ساعت بعد.

در یک نقطه بود همه در اتاق دیگری بود و من سمت چپ توسط خودم در اتاق نشیمن که - آمد بپرسید که چگونه من بود. اشک در چشم من چون من احساس به عنوان اگر او خواهر من را دوست ندارد و بدتر من نمی دانم اگر آن را به من بود و یا اگر از آن بود که من یک خارجی که او مخالف بود. به عنوان منطقی و ناشیانه می تواند به عنوان او رفت و او را گفت و او را به آمدن به اتاق نشیمن. او توضیح داد که چگونه من احساس شد و او توضیح داد که او نمی تواند انگلیسی صحبت می کنند و به شدت خجالت در مورد آن, اما او از ذهن نیست که من یک خارجی است. وزن برداشته شد. وجود دارد, راحتی در این واقعیت است که من که یک خارجی ایده اصلی آن در دست نیست و تهدید به خانواده اش. وزن بازگشت و پس از من پرسیدن که من می خواهم به ملاقات با اسقف از خانواده و -باغ وحش مادر توضیح داد که هر چند آنها خوشحال بودند به ملاقات من نمی تواند به ملاقات پدرش تا زمانی که ازدواج اعلام و یا حداقل یک مطلب قطعی و دراز مدت وضعیت ارتباط است. محافظه کار داستان من در مورد خانواده اش برگزار شد و درست در این حس و من نمی دیدار با -باغ وحش بابا تا دو سال یا تا بعد. خانواده خود را تبدیل به عادت کرده اند به من و بازدیدکننده داشته است به عنوان من به آنها. ما را به ماندن در خانه خواهر خود را هر زمان که ما رفت و به بوسان که تغییر نمیکند تا زمانی که ما بدست می خواهم ازدواج و دعوت شده بودند به خواب در منزل پدر و مادر او. خواهر خود را خریداری, ساندویچ یا میوه برای من به غذا خوردن در صبح دانستن این که یک کاسه بزرگ برنج و کیمچی واقعا آنچه که من در اشتیاق در صبح است. آنها همچنین متوجه من واقعا نمی خورند, برنج, در همه, پس از آن بهتر بود به من می دهد حدود نیمی از آنجا که آنها به دیگر بزرگسالان و به من کودک-اندازه کمک به جای. من استفاده می شود به خانواده اش به طور مداوم درخواست اگر آنها می توانند از من خرید چیزی و یا به من چیزی که هر چند من در بر داشت استقبال من نیز یافت می شود بسیار بی دست و پا چون من واقعا نمی خواهم و نه به هیچ چیز نیاز و به طور کلی چیزهایی که آنها را نشان می دهد من احساس بيشتر ارائه می شود باید به فقط یک دختر است. آنها ادامه خواهد یافت و - خواهد به آنها بگویید چیزی است که مناسب هر دو طرف است. -باغ وحش را استفاده کردم و من می خواهم به فکر می کنم برای لذت بردن از با پشتکار من در آغوش او هنگامی که او را ملاقات کنم و بعد خداحافظی. در حال حاضر حتی - می رود در آغوش گرفتن از مادرش چیزی است که آنها هرگز قبل از من آمد. بسیار محافظه کار و ارزش و بعد من را ببینید که چقدر محافظه کار زمانی که من ملاقات -باغ وحش پدر بودند برای من سخت به درک. عدم آشکار می خندد یا می خندد یا بیان هر نوع دیگری بود چیزی که برای من سخت بود هضم است. قبل از ما مراسم عروسی در کره ما خانواده های ما با هم برای یک وعده غذایی و فکر نمی کنم آن را تا آن لحظه که -باغ وحش خانواده درک چرا من همیشه در تلاش برای شکستن یک شوخی یا یک بازی با کسی. خانواده من به طور کامل مخالف نظر از آنچه ما هنگامی که ما با هم. پس از آن وعده غذایی -باغ وحش خانواده به نظر نمی رسد به عنوان ناراحت کننده با نیاز من به همه لبخند یا خنده در اطراف من و یا فقط به طور کلی فضای نشاط بیشتر از کاملا جدی جو است که خانواده خود را حفظ می کند. من بسیار خوش شانس, با یک کره ای خانواده است که می تواند ما را ساخته اند انتخاب برای ازدواج سخت تر از آن بود. من خوشحالم که آنها فقط به عنوان پذیرش به عنوان خانواده من به.

جید از شما بسیار سپاسگزارم, جید

هر چند هنوز هم وجود دارد برخی از چیزهایی که به نظر می رسد عجیب و غریب به من مانند زمانی که مادر خود را می فرستد به من یک جعبه سیب و یک کیسه برنج و جفت جوراب در بهار و یا تماس های از آبی و فقط می پرسد اگر من کار بخاری با قبلی هیچ نشانه ای که آن من نمی دانم او اهمیت میدهد و این است که چگونه او را به من نشان داد. ما مکالمات عمیق نیست و یا توجه داشته باشید شایسته, اما آنها ما. رابطه ما این است که شبیه هیچ دیگر است که من تا به حال. پذیرفته توسط زنان و خانواده بود و به همین دلیل شروع کردم به یادگیری کره ای به طور جدی و من خوشحالم که ما می توانید مکالمات در حال حاضر حتی اگر خود را در جنوب عامیانه و شمال تلفظ هنوز هم می تواند مانعی برای درک. پنج سال پس از اولین جلسه و من هنوز هم احساس می کنم مثل من می خواهم به دانستن خیلی بیشتر در مورد این خانواده است که من ازدواج کرده و با این حال من مطمئن هستم که پس از پنج سال دیگر هنوز وجود داشته باشد فقط به عنوان بسیاری از سوالات. من تجربه بسیاری از همان لحظات بی دست و پا. من یک آلمانی و آلمانی یاد گرفته به خصوص بنابراین من می تواند به برقراری ارتباط با خانواده اش که صحبت می کنند گویش. خود را فرهنگی ازدواج خواهد غنی سازی زندگی خود را در راه شما حتی نمی توانید ببینید نشده است. من ارسال شما بسیاری از نعمت و بهترین آرزوها. من کاملا باور دارم شما. من در حال حاضر آموخته است که بسیاری از آنها, اما وجود دارد خیلی بیشتر من می خواهم به یاد بگیرند که هنوز هم. من عاشق این قسمت در مورد در آغوش گرفتن. ما که با همه بستگان ما بیش از حد, و آن را همیشه شگفتی های پس از آن, اما من می دانم که آنها آن را دوست دارم بیش از حد. هنگامی که کسی که می فرستد به شما یک جعبه میوه این معنی است که آنها در مورد مراقبت از شما. مادر من به من می فرستد جعبه میوه از آبی و همچنین گاهی اوقات سه جعبه. اولین بار او به نام و پرسید: اگر من سیب. من گفتم بله و آنها او گذاشت. من درک چرا و سپس یک جعبه با سیب وارد روز بعد. راه بیش از حد بسیاری از برای فقط دو نفر از ما به خوردن قبل از آنها دچار پوسیدگی می گردند. من در ساخت مربا سیب, سیب, نان, سیب, پای و هر که آمد بر من فرستاده و آنها را به خانه با سیب. هاهاها من مانند سیب, اما نه که خیلی اینجا. و چرا برنج. که سنگین که به معنی پستی بود که احتمالا گران است. او بسیار خوب برای من است. یا چیزی دیگر بود و او قصد اقامت در خواهر خود را در خانه. من پرسید اگر من می تواند برای دیدار با خانواده اش و گرفت و من و نداشتم ذکر تا زمانی که ما بودند در درب که کره ای خانواده تمامی مطالب در این وبلاگ اظهار داشت مگر اینکه در غیر این صورت اموال از روح سئول و نمی توان چاپ بدون اجازه.




بیایید آشنا برای دیدار با شما برای یک رابطه بزرگسالان دوستیابی عکس فیلم رولت آنلاین آنلاین رایگان دوستی آنلاین سایت تصویری دوستیابی آنلاین دریافت به دانستن این شهرستان جنسیت قدمت عکس دوستیابی ثبت نام